چاپ

دکتر سید محمد تقی حسینی، معاون تحقیقات و پژوهش دانشگاه گوهرشاد
آرنت در پی پاسخ گویی به این سوال است؛ آیا ممکن است کسی بی‌آن‌که شرور باشد، مرتکب شرارت شود؟ این پرسش دشواری است که هانا آرنت، متفکر آلمانی، درجست‌وجوی پاسخی برای آن راهی اورشلیم و دادگاه آدولف آیشمن می‌شود. بیش از پنجاه سال از انتشار «آیشمن در اورشلیم» گزارشی در باب ابتذال شر، می‌گذرد و این گزارش همچنان جنجالی‌ترین اثر هانا آرنت محسوب می‌شود. آرنت معتقد است که ما ترجیح می‌دهیم از هیولایی برخاسته از ظلمت شکست بخوریم تا از یک انسان معمولی، چون به این ترتیب خودمان را کمتر مقصر می‌دانیم. آرنت در این کتاب از شر نوظهور سخن می گوید که نه از خبثت طینت فرد، بلکه از هزارتوی بوروکراسی مدرن سرچشمه می گیرد؛ جنایات هولناک و فراگیری که خلاف جرائم عادی، تحت حمایت قانون انجام می شوند، قدرت افسار گسیخته‌ای که اطاعت از آن ضامن بقای شهروندان و زمینه ساز پیشرفت شغلی و اجتماعی آن ها است، اما وجودشان را از اندیشه و وجدان تهی می‌کند. در این شرایط؛ هر فرد عادی می‌تواند دست به جنایت بزند بی آنکه حتی لحظه‌ای به معنا و آثار هولناک عمل خود فکر کندیا به داوری افعال خود بنشیند. تفسیری که آرنت از شخصیت آولف آیشمن در گزارش خود ارائه کرد مبتنی بر همین اندیشه بود و فرض رایج "هیولا" بودن شخصیت‌هایی چون او را به عمیقا به چالش کشید.
آرنت عدالت واقعی را مستلزم افشاگری کامل می‌داند، از جمله افشای خود؛ عدالت از دیدگاه او تنها تعیین کیفر نیست، بلکه تلاشی است برای درک اینکه نظام‌های سیاسی چگونه مرتکیبن ، نظاره‌گران و حتی قربانیان را تبدیل به همدست خود می‌کنند. آرنت معتقد است که مظلوم واقع شدن یک قوم ، به این معنا نیست که آنها مسئولیتی در قبال بررسی نقش خود در فاجعه ندارند یا لازم نیست نگران آن باشند که مبادا خود مشغول ظلم به دیگران شوند.